۱۴۰۲ بهمن ۲۳, دوشنبه

تاریخچه مبارزات اعظم حاج حیدری گنجینه‌ای از سرمایه‌های بشری برای مقاومت


 من تو را از قهرمان شدن ناامید خواهم کرد. تو را اینجا نگه می‌دارم تا بپوسی… نگهت خواهم داشت تا موهایت مانند دندان‌هایت سفید شود». این صحبت‌های مزدور شکنجه‌گری بود که به امتناع اعظم حاج حیدری از مصاحبه تلویزیونی داد. مصاحبه تلوزیونی برای ابراز ندامت از فعالیت‌هایی که منجر به بیش از پنج سال زندانی شدن اعظم حیدری گردید.[قسمت هایی از خاطرات اعظم حیدری در مصاحبه با سایت جنوبیه لبنان] شورش علیه فرهنگ سنتی. از این رو درد و رنجی که این خاطرات به همراه دارد، این زن 66ساله اکنون در یاد آوری آنها تردیدی ندارد.زیرا بگفته او، آنها گنجینه‌ای از سرمایه‌های بشردوستانه برای مقاومت هستند. او به این خاطرات افتخار می‌کند و این کار عزم وی بر روی مواضعش را افزایش می‌دهد. اعظم حاج حیدری دریک محله قدیمی تهران و در خانواده‌ای مذهبی با فرهنگ سنتی بزرگ شد که مخالف انجام هر نوع فعالیت اجتماعی زنان بود. با وجود این، دختری که دیپلم طبیعی داشت و به عنوان معلم دبستان کار می‌کرد. اولین زنی بود که به حرفه‌ای در خارج از خانه و فعالیت سیاسی پرداخت. اعظم حاج حیدری متهم به انجام فعالیت‌های تبلیغی برای سازمان مجاهدین خلق بود. پس از شرکت در تظاهرات مسالمت آمیز وترتیب دادن نمایشگاه کتاب‌های ضد رژیم در خیابان، چندین بار به طور موقت دستگیر شد. یک بار با آمدن سپاه پاسداران به مدرسه متواری شد. در جایی که کار می کرد به لطف هشدار یکی از همکارانش توانست از پنجره فرار کند و دستگیر نشود. تکرار غیبت‌های چند روزه اعظم حاج حیدری از خانه به قول خودش منجر به شدیدتر شدن اختلاف بین او و خانواده‌اش گردید. نهایتا منجر به فرار وی از چنگال پدرش و رفتن به خانه دوستان و اقوام گردید. این امر به نوبه خود او را در معرض حملات سپاه قرار داد. اعظم حیدری پس اینکه مدتی را در خیابان گذراند، سرانجام به خانه خاله‌اش پناه برد. آغاز آزمایش اعظم حاج حیدری در شکنجه گاه.  نیمه‌شب 14ژوئیه 1981مورد حمله سپاه پاسداران قرار گرفت که وی را دستگیر کردند. روز بعد دو خواهرش نجمه و مهین که مادر دو فرزند بود و 45سال سن داشت را بازداشت نمودند. اعظم حیدری مورد هیچ محاکمه‌ای قرار نگرفت. 20روز نمی‌دانست محل زندانی شدنش کجاست. اما بعداً متوجه شد که در زندان دادگستری بوده. در آنجا مورد بازجویی و ضرب و شتم قرار گرفته است.  او می‌گوید: «بر اساس تجربه شخصی خودم و اطلاعاتی که از زندانیان دیگر به دست آورده‌ام، در طول 45سالی که ازحکومت آخوندها می‌گذرد حتی یک مورد هم نبوده است که قبل از انتقال به زندان، کسی محاکمه و حتی بازجویی شود» .اعظم حیدری محل اسارت خود در زندان قضاییة را اینگونه توصیف می‌کند: «یک سلول معمولی نبود بلکه مکانی بود بسیار تنگ و کثیف و پر از حیوانات و حشرات موذی». انتقال به شکنجه‌گاه بدنام اوین. در اواخر اوت او را به زندان اوین منتقل کردند. در آنجا عمدتاً بیش از پنج سال را سپری کرد . طی این مدت، اعظم حیدری و بقیه زندانیان زن به دلیل اعمال تحقیرآمیز و شرایط بهداشتی و فشارهای روحی و روانی در بازجویی‌ها و یا در بخش‌های مختلف زندان تحت انواع شکنجه‌ها و فشارها قرار گرفتند. زندانبانان برای وادار کردن آنها به تسلیم و ابراز پشیمانی از آرمان‌ها و اصولی که به خاطر آنها زندانی شده بودند، حلقه تحمیل شده بر زندانیان را تنگ می‌کردند. اعظم حیدری می‌گوید: «اما هرچه فشار می‌آوردند، استواری زنان زندانی بیشتر می‌شد. آنان بیشتر به راه آزادی که جان خود را برای آن فدا می‌کردند، متعهد شده و بخاطر مردم تا آخرعمر در کنار آنها ایستادند».  اعظم حاج حیدری بین زندان دادگستری و «اوین» و زندان «قزلحصار» و زندان «گوهردشت کرج» جابجا شد . تحت فشار جسمی و روانی مانند شلاق و اعدام و قرار گرفت. در قفس و یا قبر قرار گرفت و به مدت هشت ماه در اتاق کوچکی به ابعاد 150در 70.5سانتی متر ماند. در حالی که بلندگوها با صدایی کر‌کننده شعارها و سخنان و شعارهایی در حمایت از رژیم سر می‌دادند. او مجبور بود شب و روز با چشمان بسته و بی‌حرکت، رو به دیوار روی زانوهایش بنشیند. قهرمانانی که زیر شکنجه نشکستند و همچون پولاد آبدیده مقاومت کردند در زمان‌های دیگر، زندانیان صدای شکنجه بازجویی‌هایی را می‌شنیدند که از هفت صبح تا دوازده شب طول می‌کشید.صداهایی که از نظر روانی آنها را داغان می‌کرد و احساس می‌کرد تحت شکنجه شدیدتری قرار دارند. اعظم حیدری یک بار شاهد ضرب و شتم یک زندانی زن بود که صدایش را بخاطر فریادهای شدید از دست داد.  پاسداران بطور مدام سلول‌ها را چک می‌کردند. اگر کسی کوچکترین حرکتی می‌کرد بلافاصله به داوود رحمانی که در بین بسیاری از زندانیان سابق معروف بود اطلاع می‌دادند. او از پشت با کابل و یا کفش و گاهی هم با چوب به گردن و پشت آنها ضربه می‌زد. گاها بطور ناگهانی سر اعظم حیدری را چنان به دیوار می‌کوبیدند که احساس می‌کرد دندانهایش شکسته و یا استخوان‌هایش خرد شده است. اعظم حیدری تأکید می‌کند که اشکال ضدبشری شکنجه در زندان‌های ایران «باورکردن به اینکه چنین اعمالی توسط رژیمی انجام می‌شود که ادعا می‌کند اسلام را نمایندگی می‌کند،دشوار می‌کند. چراکه (اینکار) تنها در وحشیانه‌ترین رژیم‌های دیکتاتوری قابل مشاهده است». زندان های ایران غیرقابل توصیف هستند. اما واقعیت و حجم آنچه که در زندان‌های ایران اتفاق می‌افتد، فاش نمی‌شود چراکه بسیاری از کسانی که تحت شکنجه‌های وحشیانه قرار گرفتند هرگز از زندان آزاد نشده و اعدام شدند.  در میان انواع مختلف شکنجه‌هایی که اعظم حاج حیدری شخصاً تجربه کرده یا توسط زندانیان دیگر به او گفته شده است، او کابل‌های بزرگی را که به شکل طناب از سقف آویزان شده و یا بصور صلیب (روی دیوار) نصب می‌شوند و سوزاندن قسمتهای مختلف بدن با سیگار و یا فندک یا روغن داغ یا گازوئیل و همینطوز به نوبت زدن زندانیان با مشت و لگد مانند توپ فوتبال را به یاد می‌آورد.  زندانیان زن از تجاوزو تهدید و تجاوز جنسی توسط بازجوها، قضات شرع و پاسداران در امان نبودند.حتی بیماران توسط به اصطلاح پزشکان مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار می‌گرفتند. زندانیان در معرض آنچه که اعظم حیدری کشتن شخصیت و اعدام‌های مصنوعی و مجبور کردن آنها به دیدن صحنه‌های وحشتناک، ایستادن یا بیدار ماندن برای روزها و بی‌توجهی به جراحات ناشی از شکنجه تا زخمی شدن آنها توصیف کرده است، قرار می‌گرفتند و بجای مداوا، آنها را اعدام می‌کردند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر